محل تبلیغات شما

خاک ارجمند



خاک پوششی بیش از 50% در تولید موثر است در انتخاب خاک پوششی بسیار دقیق باشیم خاک خوب میتواند کاستی های کمپوست را پوشش دهد قارچها در خاک شکل گرفته و می رویند اگر خاک خوب نداشته باشیم حتی اگر کمپوست هلندی هم داشته باشیم بی تاثیر است. خاک خوب دارای ساختار خوب phمناسب وEcمتعادل است.ما درشرکت خاک ارجمند با توجه به تجربه سالیان متمادی سعی کردیم بهترین فرمول ممکن را فراهم کنیم و گامی موثر در بهبود راندمان قارچ برداریم امید واریم بتوانیم اعتمادی که قارچکاران عزیز به ما کرده ا ند و خاک پاستوریزه شده و پاستوریزه نشده خود را از ماتهیه مینمایند را ارج بنهیم .آرمان ما این است در آینده این شرکت بتواند علاوه بر ایران به سایر کشورها خاک پوشی قارچ را صادر نماید.    علی ارجمندی

خاک پیت متشکل است از نوعی خزه موسوم به خزه اسفاگنیـــوم Sphagnum Sp است که در مرحله ای از چرخه عمرخود به خاک تبدیل شده اند ، محل به عمل آمدن پیت ماس خاک جنگلهای شمال اروپا و سواحلمنتهی به اقیانوس منجمد شمالی است در حاضر بهترین معادن استخراج پیت ماس متعلق به کشوراستونی است. پیت ماس طبق تحقیقات به عمل آمده بهترین ماده کاملا ارگانیک برای جوانهزنی ، کشت و نگهداری گیاه (به خصوص گیاهان آپارتمانی است) است که در سطح حرفه ای نیزمورداستفادهفراوانی می گردد.

 

خاك پیت خاكی است كه مواد آلی تجزیه نشده به ضخامت مختلف با كمی موادمعدنی(رس،سیلت، شن) مخلوط گردیده و به رنگ سیاه در زیرلایه های خاك تكامل یافته مشاهدهمی گردد . مواد آلی تجزیه نشده در خاك پیت عموماً از شاخ و برگ درختان در ارتفاعاتپست و زمین های كم شیب مناطق جنگلی و یا ریشه و ساقه و برگ گیاهان علفی در مناطق مرتعیتشكیل یافته است. تیپ پروفیلی آن AC تا A(B)C است كه افق A با ضخامت متفاوت و غنی از كلسیم و منزیم تبادلی می باشد.


شاید زیبا ترین ترجمه از                     بسم الله الرحمان الرحیم  همین بیت از حکیم ابوالقاسم فردوسی باشد.
به نام خداوند جان و خرد       کزین برتر اندیشه برنگذرد

صفت رحمانیت خداوند صفت عام است و شامل همه موجودات اعم از جمادات نباتات و حیوانات و خلاصه هر چه در هستی که تا کنون بشر در جهان شناخته است می شود ولی صفت رحیمیت خاص است و مختص انسان. خداوند جان(رحمان) یعنی خداوند همه موجودات که البته جان در اینجا یعنی هستی و موجودیت ووجود داشتن که شامل همه هستی است .خداوند خرد(رحیم) مختص انسان است .شاید انسان شناسان که دنبال تعریفی از انسانند که  به گونه ای اورا از سایر موجودات متمایز کنند از این تعریف حکیم توس بتوانند بهره ببرند و بگویند انسان تنها موجودی است که علاوه بر جان دارای خرد است.
برای آغاز سخن و یاد کردن خداوند این زیبا ترین وصف است به نام خدای جان و به نام خدای خرد
چراکه وقتی خداوند ما را به عنوان خردمند می نامد  لازم است که تمامی پندار ، گفتار وکردارما براساس خرد باشد که خرد جز به نیکی فرمان نمی دهد و چه زیباست چکیده پیام آسمانی زردشت
پندار نیک        گفتار نیک       کردار نیک

به نام خداوند جان وخرد

تقدیم به پیشگاه استاد محمد رضا شجریان

آوازخوانحکیم

پدر بزرگی داشتم که عاشق آوازهای (سیاوش)بود و برنامهگلهای تازه و برگ سبز را به عشق صدای سیاوش گوش می داد و به عشق صدای سیاوش رادیوخریده بود.

خوب یادم هست نیمه های دهه شصت بودو روزی برادر بزرگترمکاست نواری را خریده بود و داخل ضبط صوت گذاشت ومن به اتفاق برادر و پدر بزرگ درسکوت روستای زیبای ارجمند فیروزکوه با گوش جان شروع به شنیدن کردیم.خواننده که((محمدرضا شجریان)) نام داشت در دستگاه همایون شعر حافظ را می خواند  که:

یاری اندرکس نمی بینیم یاران را چه شد     دوستی کیآخر آمد دوستداران را چه شد؟

 وپدر بزرگ تاانتهای نوار با دقت گوش کرد و با حسادتی عجیب و شیرین گفتند که این خواننده رو دستسیاوش زده و از سیاوش بهتر می خواند.

مرحوم پدر بزرگ ما از کهنه سربازهای بازمانده از جنگهایداخلی اواخر قاجار و پهلوی اول بود و دوجای گلوله یکی در پا و دیگری در قفسه سینهبه یادگار داشت.کت و شلوار مشکی اتوکشیده با پیراهن سفید می پوشید ودر جیب بقل کتنواری به نوازندگی و خوانندگی استاد حسین طیبی نوازنده چیره دست سازنی مازندرانیداشت و همان روز نوار بیداد استاد شجریان هم به آرشیو کت ایشان اضافه شدو صدایاستاد شجریان و حسین طیبی همدم سالهای پایانی عمر ایشان بود.در خانه گلین روستاییما شاهنامه فردوسی هماره بر سر طاقچه بود وهر روز بعد از بازگشت از مدرسه حتماباید برای پدر بزرگ شاهنامه می خواندم و بدین گونه عشق به ادبیات با مطالعه و عشقشاهنامه وارد جان ما شد.  

اما در آن سالهای جنگ و ترس و بیم و غم و ماتم به ناگاهمام وطن ،پور نامدارش را فراخواند واو کسی نبود جز ((محمد رضا شجریان)).استاد شجریان چونان غوّاص ماهر با هر بار دل به دریا زدن درّ غلتان و درخشانی ازاقیانوس بیکران ادبیات ایرانی فراچنگ می آورد و با حنجره آسمانی خویش به زیبا ترینبیان و آواز آن را می آراست و با پرچم مهر وامید راه را برای نسل جنگ زده نشان میداد.

او برخلاف همه همگنان و هم قرانان نه راه خارج را درپیش گرفت و نه به گوشه عزلت رفت.امید را فریاد می زد،با همه مادران فرزند از دستداده همدرد شد.خواند و خواند و ققنوس وار خواند تاچراغ آزادی هماره زنده بماند.اشعاری که انتخاب می کرد بی نظیر بود.از سعدی می خواند :

دیده اممی جست گفتندم نبینی روی دوست          عاقبت معلوم کردم کاندرو سیماب داشت.

سعدی میفرماید به قول امروزی ها چشمم می پرید و این رابدان معنی می گرفتند که روی دوست را نمی بینی و سفر کرده ات نمی آید اما سعدی آنرانمی پذیرد و می گوید پریدن چشم به خاطر سیماب(جیوه)است و نه پریدن طبیعی و آن سفرکرده می آید و امید وار باش و در آن روزگاران جنگ این چقدر امید بخش بود.یا ازحافظ می خواند

اهل کام وناز را در کوی رندی راه نیست        رهرویباید جهانسوزی نه خامی بیغمی

   و او خود اهلکام و ناز نبود وهماره در حال آموختن و جلو رفتن و جلو بردن دیگران.

واما حکایت ما بااستاد شجریان همچنان ادامه داشت.اوایلدهه هفتاد در دانشگاه شیراز درس می خواندم و همدم همیشگی ما صدای آسمانی استادبود.دوستان و هم اتاقیهای خوابگاه هماره بر من خرده می گرفتند که مگر فلان استادبد می خواند یا صدای آن خواننده دیگر مگر بد است.چرا شما همیشه از استاد شجریان میگویی و من واقعا جوابی برای آن دوستان نداشتم.چرا که واقعا صدای اساتید دیگر هم بدنبود و خیلی ها هم خیلی خوب می خوانندو استادانه و طرفداران بی شماری هم دارند امابرای ما استاد شجریان چیز دیگری بود.روزی بر حسب اتفاق کتاب (فیه ما فیه )حضرتمولانا را می خواندم که در یکی از فرازهایش نوشته بود:و فرمود هرکه محبوب استخوبست و لا ینعکس .پس لازم نیست هر که خوب باشد محبوب باشد محبوبی اصل است. درزمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوبتر اما محبوب مجنون نبودند مجنون را می گفتنداز لیلی خوبترانند بر تو بیاریم او می گفت لیلی در نظر من قدحی است که از او شرابمی نوشم و شما را نظر برقدح باشد اگر مرا قدحی زرین بودی ودر آن قدح به جز شرابچیز دیگری بود مرا به چه کار آید.صدا و هنر استاد شجریان همان قدحی است که در آنشراب جان است و باعث سرمستی روح و روان .

آواز خوانان در ایران را می توان به چند دسته تقسیمکرد:

1-دسته اول که 95%از خوانندگان ایرانی را شامل می شود (ضربیخوان)اند.این ضربی خوان اگر با سازهای غربی بخواند می شود (ترانه)و اگر باسازهای ایرانی  و حال وهوای شعر کمی تاکاملا جدی می شود(تصنیف).ضربی خوانی با توجه به قوت و ضعف خواننده می تواندجایگاهی خیلی رفیع هم داشته باشد.اصولا آنچه در ذهن مردم از خوانندگان باقی میماند همین ضربی خوانی هاست که هر کسی با کمی صدا هم می تواند باآن همصدا شود و حسبحال خود را با آن بیان نماید.بسیاری از خواننده ها را از روی همین ضربی خوانی میشناسند از تک آهنگ مرا ببوس مرحوم گل نراقی تا الهه ناز بنان،تو ای پری کجاییقوامی،موی سپید گلپا،شد خزان بدیع زاده وگلپونه های ایرج بسطامی یا آهای خبردارهمایون شجریان در حال حاضر و حتی خوانندگان پاپ هم به ضربی خوانی هایشانمعروفند.جذابیت ،شهرت آوری و حتی درآمد زایی این بخش گاهی آنچنان فریبنده است کهخواننده ها در همین سطح باقی می مانند.

2-دسته دوم که حدود3%خواننده ها را شامل می شود (گوشهخوان)اند.یعنی خواننده هایی که آشنایی کمی یا کامل از دستگاه های موسیقیایرانی دارند اما عمدتا در کنسرت ها یا کاست و سی دی منتشره صرفا یکی دو تا گوشهعمدتا مشهور و گوش نواز از یکی از دستگاهها که عمدتا شور  و متعلقات آنست را می خوانند و بعد ضربیخوانی.برای نشان دادن قدرت حنجره گاهی تحریرهای مناسب یا نامناسب هم به همراه آناجرا می شود.

3-دسته سوم که حدود 1%از خواننده ها را شامل می شودردیف دان و (ردیف خوان) اند.این دسته تقریبا کاملا مسلط به ردیف می باشند ودر کنسرت ها و اثر منتشر شده چند ین گوشه به گونه ای که تقریبا نام یک دستگاه رامی توان برآن نهاد را می خوانند اما تقریبا تمام هم و غم آنها رعایت کلیه نکات فنیموسیقی است که یک برنامه کامل ارایه نمایند.

4-دسته چهارم که تعدادشان به انگشتان دست نمی رسدخوانندگان متبحر و مجرب و صاحب سبکی است که با تسلط کامل به صدا و موسیقی روی به مرکبخوانی می آورند.

5-اما در قله هنر موسیقی ایرانی تنها یک نفر به بلندایدست نیافتنی حرم یار رسیده است و به قول حافظ:

هر که شدمحرم دل در حرم یار بماند               وانکه این کار ندانست در انکاربماند

 و او کسی نیستجز حضرت استاد شجریان.

واما حکایت آواز خوانی استاد شجریان به گونه ای دیگراست.آواز وسیله پرواز است. بی شک برای پرواز باید وسیله بسیار بسیار دقیق و کاملداشت و استاد با اندوخته سالیان متمادی این هنر را داراست و این سیمرغ شاهبال کهبه لطافت حرکت ابر شما را به بال گرفته و همراه حنجره آسمانی به پرواز می برد.

همگان از ایرانی و غیرایرانی بر این باورند که ادبیاتایران به ویژه اشعار شعرایی مانند فردوسی،نظامی،عطار،خیام،سعدی،مولانا و حافظ درشمار بهترین میراث اندیشه بشری اند.پیچیده ترین اندیشه ها،ناب ترین تجربه هایعرفانی بشری،نازک اندیشه ترین احساس ها،ره نیافته ترین پندارهاو زیباترین نگاههابه هستی در این ادبیات تجلی و ظهور داردوپاسخ بسیاری از سوالات دشوار پاسخ رادراین باغ مرمرین اندیشه ها می توان یافت.گاهی اوقات از خودم می پرسم این واژگانزیبای پارسی که دم مسیحایی سخنوران نغزگوی آنها را حیاتی دوباره بخشیده و درقالباشعار درآورده اند چگونه در صفحات کتاب آرمیده اند . هر مصراع و بیتی از دیوان اینشعرا چونان پرنده آوازخوانی است که در قفس کتاب زندانی اند.اگرچه با خواندن اندکیدر این قفس باز می شود اما آواز آنها را به آسمان می برد.

به راستی چه کسی می تواند این ادبیات را فریاد کند وآنچنان که در خور آن است آن را به گوش جهانیان برساند.استاد شجریان چاووشی خواناین ادبیات است. استاد شجریان پارا از دایره (خواندن)فراتر نهاده و به (چرا خواندن)رسیدهاست.اصولا یک خواننده چرا باید بخواند و چه بخواند. استاد هوشنگ ابتهاج چه زیبافرموده که اگر حافظ زنده می بود شجریان را غرق در بوسه می ساخت.و من معتقدم خوشابه سعادت همه شعرایی که استاد شعرشان را خوانده وزهی خوشبختی برای همه نوازندههایی که برای استاد نواخته اند.صدای استاد کیمیای واقعی است که هر مسی را طلا میکند.و استاد چه زیبا از زبان حافظ خوانده اند که: در همه دیر مغان نیست چو منشیدایی

به راستی در همه دیر مغان چنین شیدایی را نمی توانیافت. شیدایی که بتواند(همایون مثنوی) رابخواند.

در میان همه آثار جناب استاد ،همایون مثنوی جایگاهیویژه دارد.در این اثر گویی نوازنده نمی خواهد حضور داشته باشد.نوازنده چراغی روشنکرده و در فضای اساطیری در پیشگاه جان جانان خداوند متعال زمینه را برای گفتگویاستاد شجریان،خنیاگر صراحی در دست،لبریز از عشق و سوال و حجب و حیا و دلیری ورندیفراهم کرده است.

در اینجا نه از مضراب های لطفی خبری هست و نه از چهارمضراب های حسین علیزاده و نه از رقص و شیدایی سنتور مشکاتیان و نه جواب آوازشنیدنی پیرنیاکان و نه از شیرین نوازی درخشانی و نه حتی از دلبری های کمانچه کیهانو نه از نوای نایی شوریده محمد و نه صدای ضرب فرهنگ فر.

اینجا نوازنده ای چیره دست بسیار آرام که صدای سازششنیده نشود و یا نگذارد هیچ صدای دیگری شنیده شود و نگران از اینکه نکند صدایدیگری در این گفتگوی عارفانه،عاشقانه،پرسشگرانه،زاهدانه،فیلسوفانه،حکیمانه دخالتکندو استاد شجریان گویی به نمایندگی ازهمه مردم این سرزمین از روز الست تا روز وصلدوباره همه درد دلها،نجواها،چرایی خلقت،دوری از حریم یار و خلاصه یک دوره کاملازآنچه در  ادبیات ایران است را یکجا باانتخاب بسیار عجیب از اشعار عراقی و فیض کاشانی فریاد می کند. از همان ابتدا که میخواند:

بود آیاکه خرامان زدرم بازآیی     گره از کارفروبسته ما بگشایی

 تاانتها که میفرماید:

کردی اندرکل موجودات سیر    جان من کاشانه کردیعاقبت

   خلاصه ای ازکل ادبیات ایران را می خواند.نمی دانم استاد چه حالی داشت و در چه فضای فکری وروحی بود و آیا انتخاب این اشعار با این ظرافت توسط خود ایشان یا پیشنهاد شخصدیگری بود که این اثر خلق شد اما به راستی چه کسی دوباره می تواند همایون مثنوی رابخواند.

و امروز جناب استاد شجریان بر بلندای قله هنر اینسرزمین ایستاده اند.جایگاهی که نزدیک شدن به آن برای بسیاری از هنر مندان سخت ودست نیافتنی و دور از دسترس است.

اینجانب براین باور است که عواملی که باعث شد جناباستاد به این جایگاه رفیع دست یابند را می توان در موارد متعددی جستجو کرد که بعضیاز آنها را چنین می توان برشمرد:

1-استعداد ذاتی

 بدون شکاستعداد ذاتی استاد چه به لحاظ صدا که در خاندان ایشان موروثی است وچه به لحاظاصالت هنری و اندیشه هنری گوهر وهدیه خدادادی است و این بلبل شیدا که در حنجرهایشان به نغمه سرایی مشغول است لطف خداوندی است.

2-سختکوشی و یادگیری مداوم

به قول سعدی:استعداد بی تربیت دریغست و تربیت نامستعدضایع. زندگی نامه استاد شجریان و کارنامه هنری ایشان موجود است و در این مقال جایآن نیست اما مطالعه آن نشان می دهد که همواره ایشان در حال آموزش و یاد گیری بودهاندو تقریبا تمام اساتید بنام زنده و حتی در گذشتگانی که صدایشان ضبط شده بودرا بادقت و فروتنی و با احترام دیده اند و از محضرشان استفاده کرده اند.به قول فردوسی :

چو گوییکه وام خرد توختم              همه هرچهبایست آموختم

یکی نغزبازی کند روزگار                 که بنشاندت پیش آموزگار

در سال 51 در اوج اجرای برنامه در رادیو و گلهای تازه وبرگ سبز با فروتنی در کلاس استاد برومند حاضر شدند و چونان شاگرد نوپا شروع به یادگیری کردند.به قول سعدی: میاسای زآموختن یک زمان

3- جدی گرفتن هنر آواز

خدای را هزاران بار سپاس که پاره ای از جلسات خصوصی کهبا حضور اساتید حبیب الله بدیعی ،استاد ،استاد مشکاتیان،استاد یاحقی،استادشهناز ،استاد کسایی واستاد عبادی و دیگر اساتید اجرا شده است ضبط شده است و هزارانافسوس که بسیاری از این جلسات ضبط نشده است.اما آنچه در این ضبط ها دیده می شود وگاهی اظهار نظر های پاره ای از اساتید مانند استاد کسایی هم گواهی می دهد استادشجریان حتی در خصوصی ترین جلسات که تعداد افراد حاضر حتی به عدد انگشتان یک یا دودست نمی رسد چنان آواز صحیح و اصولی و کامل می خواند که گویی برای همه بشریت میخواند.البته این آوازهای خصوصی خود حکایتی دیگر از توانمندی فوق العاده استاد در اجرای بداهه خوانی است .ایشان تقریبا از دهه هفتاد تصمیم گرفتند تمام آثار منتشره براساس بداهه خوانی و اجرای زنده باشد که تقریبا در ایران یگانه اند.

4- جدی گرفتن اقتصاد هنر

در میان همه همگنان و هم قرانان تنها استاد شجریان باراه اندازی شرکت دل آواز،خودشان اختیار انتشار آثارشان را به عهده گرفتند واینباعث شد که مثلا فلان تهیه کننده نگوید که مثلا بهتر است آوازش کم باشد یا تصنیف بیشترباشد یا فلان و بهمان.با این کار نوارهای استاد مطابق میل خودشان با بهترین کیفیتضبط و ارایه شد.با جدی گرفتن اقتصاد هنر و ایجاد تمکن مالی و رهایی از دغدغه نانمی توان به ارایه هنری ناب روی آورد.هنرمند مثل هر فردی باید حداقل امکانات رفاهیمعمول را داشته باشدواگر نتواند حداقل امکانات را داشته باشد هماره فکرش درگیرکارهای روزمره می شود و از تعالی باز می ماند.

5-محوریت قراردادن آواز و خواندن به جای محور بودن پیشدرآمد و چهارمضراب و رنگ و سایر

استاد شجریان در همه برنامه هایشان همواره خود شانمحورند و این محور بودن باعث می شود بقیه اعضاءگروه در خدمت ایشان باشند و زمینهرا برای ارایه آوازها و تصنیف ها فراهم باشد.آنچه امروز در مورد سایر خواننده هامشاهده می شود اینکه نوازنده آهنگساز چیره دست یا متوسط پیش درآمد،چهارمضراب و رنگو تصنیف می سازد و برای خودش نظام فکری داردو در این میان با دعوت از خواننده صرفااز خواننده به عنوان تکمیل کننده یا پرکننده برنامه اش استفاده می کند و این دودربسیاری موارد ناسازگارند یا ناهماهنگ.

6-رسالت هنری

اگرچه در پاره ای از برنامه های گلها هم استاد شجریانبا خوانش متفاوت و دقیق اشعارسعی در همنوایی با شاعر داشت اما تقریبا از اوایل دههچهارم زندگی استادیک هنرمند نوین و متفاوت خلق شده است.گویی که به قول حافظ همانندهمه برگزیدگان میباید این شراب اربعینی را در شیشه می گذراند تا صاف شود.اینکمترین مایل است که نام

(آوازخوانحکیم)

را برای استاد بنهد اگرچه ایشان را خسرو آواز ایران مینامند.ایشان اگرچه در دهه چهل زندگی بیشتر عارفانه می خواندنداما به تدریج از دههپنجاه عمر به بعد بیشتر حکیمانه خواندندودر همه اشعار با همنوایی عجیب با شاعرسعیدر دعوت شنوندگان به گوش سپردن به پیامهای شاعران دارندو این همنوایی در بعضی ازفرازهای آواز به گونه ای است که نمی دانی این استاد است که دارد از زبان شاعر میخواند یا شاعر است که حنجره آسمانی استاد را برای بیان اندیشه هایش انتخاب کردهاست. آواز خوانی استاد به گونه ای است که گویی موسیقی و آواز وسیله ای برای دعوتانسان به سوی حقیقت است وتوچنان غرق در اشعار و زیبایی های اجرای آواز می شوی کهدیگراز دستگاه وگوشه و ردیف در می گذری و به ناگاه خود را در زیبایی محض می بینی وبه کرامت انسانی و عظمت جایگاه انسان در هستی پی می بری و انرژی دوباره برای حرکتبه سوی نور می یابی.استاد بی آنکه عجله ای در کار باشد با اعتماد و ایمانی که بههنرش و هدفش دارداشعار را روایت میکند و پنجره هایی در این باغ زیبای ادبیاتایرانی برایت می گشاید که هیچ ادیب و مفسری را توان آن نیست.گویی در اوج وبم صداینازنینشان کلید درهای نگشوده بوستان هزاران رمز و راز عرفان ایران نهفته است.  به راستی که شیوه آوازخوانی ایشان را می تواننردبان آسمان نامید که پله پله شما را به ملاقات خدا می برد.

7-تاکید اصلی بر آوازخوانی به جای ضربی خوانی

درمیان همه آوازخوانان معاصر تقریبا تمامی خوانندگان بهتصانیف شان معروفند و استاد شجریان علاوه بر تبحر در تصنیف خوانی وداشتن تصانیفبسیار هنری و عالی به آوازشان شهره اند و در این میان یگانه اند و منفرد.

8-فروتنی عجیب استاد

برایش فرق نمی کند استادشجریان باشی و دراوج هنر ومحبوبیت و شهرت و بیایی با یک خانم هنرمند جوان(حریر شریعت زاده)برنامه اجرا کنی ومنتشرش کنی ویا با ساز یک هنرمند جوان (بهزادرواقی)یک ابوعطا کامل درحدعشق دانداستاد لطفی بخوانی.

9-همگام با جامعه و هم نفس با مردم

استاد شجریان تقریبا در همه حوادث چند دهه اخیر همارهدر کنار مردم بودندو سرودخوان غم و شادمانی و بیم وامیدمردم بودند.ازقبل ازانقلاب،درجریان انقلاب،پس از انقلاب و در جریان جنگ،درکلیه حوادث مانند زلهبم،زله رودبار ،حوادث انتخابات سال88و بعد از آن همواره مسئولانه،بی دریغ،بی چشم داشتی در کنار مردماندیار خودبودند. وهمچنین با تحمل رنج سفرپیام صلح و دوستی و عرفان ناب ایران رابرایایرانیان  دور از وطن و همه دوستدارانحقیقت وراستی در سراسرجهان به ارمغان بردندودر این زمینه یگانه اند.وقتی در زلهبم همه از تاسف خرابی ارگ بم می گفتند استاد چه حکیمانه دلسوزانه و مدبرانه فرمودندهر انسان بم به هزار ارگ می ارزید.

برای بلبل خوش الحان بوستان وطن آرزوی سلامتی و زندگیبه دور از دغدغه همراه با آرامش آرزومندم.

یاد دکتر زرین کوب عزیز به خیردرگفتگوی رستم و فردوسیکه رستم به فردوسی می گویددر هر عصری رستمی باید که بتواند سوار بر رخش رخشنده بهتنهایی بی چشمداشتی آزادمنشانه این ملت را از همه دیوان و دشمنان و بدخواهان بهسلامت دارد.حقیر برآنم که جناب استاد شجریان در عصر ما چنین رسالتی داشتند و بارخش آوازشان ادبیاتی که تقریبا بعد از حافظ رو به اضمحلال بود و بعد از عصر مشروطهو جنبش های شعر نو وسپید رو به فراموشی بود و حتی عده ای فردوسی بزرگ را به دیدهانکار می نگریستند دوباره در بطن جامعه بیاورند و امروز در کوچه و بازار بسیاری ازاشعاری را که استاد خوانده اند مثل سایر گشته است.وایمان دارم که نواها و آواهاییکه ایشان خلق کرده اند و خوانده اند تا هزاران سال همدم تنهایی ها و مونس وآرامبخش جانهای تشنه حقیقت خواهد بود وماهتابی خواهد بود در شبهای تاریکی و تنهاییو مشعل فروزانی برای راهنمایی نسلها.

ایشان رسالت شان را به درستی انجام داده اند اما رسالتما چیست؟

اینجانب به جناب آقای رییس جمهور ایران پیشنهاد می نمایم که:

1-دستور فرمایند وزارت ارشاد و میراث فرهنگی موزه استادشجریان را راه اندازی نمایند. در این موزه علاوه بر کلیه آثارشان فراخوان شود تاکلیه آوازهای ایشان (به خصوص آوازهای خصوصی)که در اختیار علاقمندان است یکجا جمع آوری شود و آرشیو آثارشانبه وجود آید.در این موزه سازهای ساخته استاد شجریان هم می تواند به تماشای عمومدرآید.

2- دستور فرمایند که جایزه ای به نام استاد شجریان شکلگیرد و هر سال به بهترین آوازخوان اهدا شود.این جایزه در بخش های آواز و تصنیفجداگانه باشد.

3-دستور فرمایند پژوهشگاه آواز ایران با نام پژوهشگاهآواز استاد شجریان شکل گیرد تا هنر آواز که استاد شجریان آن را به شکل نوین ارایهنمودند بیشتر شناخته شود و مورد استفاده آیندگان قرار بگیرد.

4-دستور فرمایند روز اول مهر به خجستگی زادروز استادشجریان به عنوان روز موسیقی ملی ایران نامگذاری گردد تا ضمن اینکه اهالی موسیقی همدر تقویم روزی را به نام خود داشته باشند وهم به میمنت این نامگذاری هر ساله شاهدتوفیقات و خلاقیت ها در این هنر ناب باشیم.

      با احترام   علی ارجمندی      شهریور1397

با بازنگری بهمن 98 به مناسبت بهبودی نسبی استاد شجریان و مرخص شدن از بیمارستان


آخرین جستجو ها

تور تایلند گروه تاریخ متوسطه دوم استان کردستان پزشکی- متخصص ارتوپدی و فوق تخصص جراحی زانو slimdaisuscha startuvipac Dora's receptions شهریار جنگل cioghoslintu از همه چیز و همه جا tibimenra